جدول جو
جدول جو

معنی شیر پنیر - جستجوی لغت در جدول جو

شیر پنیر
گیاهی است از تیره روناسیان از راسته گلبرگ که پایا است و ارتفاعش بین 21 تا 60 سانتیمتر است و در چمنزار ها و حاشیه جنگلها و کنار جاده ها به حالت وحشی می روید. این گیاه ساقه ای راست و رگهای فراهم و باریک و نوک تیز و شفاف و گلهای کوچک و زرد رنگ و معطر دارد. اگر شیره آن را با شیر بزنند آن را منعقد میکند (علت وجه تسمیه)، این گیاه دارای خواص آرام کننده و ضد تشنج و کمی مدر و معرق و قابض و ضد اسکوربوت می باشد، پمادی که به شیره این گیاه تهیه شود در رفع خنازیر و سودا و دیگر بیماری های جلدی توصیه شده است. گیاه مذبور در اکثر نقاط ایران و آسیای پنیر علف ماست علف شیر خیشیره علف پنیر علف ماست علف شیر خیشیره بقله اللبن عاقد اللبن یوغورت اوتی
فرهنگ لغت هوشیار
شیر پنیر
گیاه پنیرک، از تیره ی پنیر کیان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی شیرینی که از شکر و آرد برنج یا آرد گندم به شکل نقل درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرپنیر
تصویر شیرپنیر
گیاهی خودرو با ساقۀ راست، برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد، علف پنیر، علف شیر، غالیون
نوعی پارچۀ نازک
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
قسمی نسیج ابریشمین که بیشتر در مازندران بافند. (یادداشت مؤلف) ، گیاهی از تیره روناس با ساقه های گستردۀ خشن و گلهای خرد سپید. و در آن شیره ای است که چون به شیر زنند شیر ببندد از اینرو بدین اسم نامیده شده است، و در مزارع گندم به بهار بسیار دیده می شود. (یادداشت مؤلف). از تیره روناسیان است با ساقه های گسترده و خشن و گلهای کوچک سفید. شیرابه اش را چون به شیر بزنند آنرا منعقد می سازد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 285). این گیاه دارای خواص آرام کننده و ضد تشنج و ضد اسکوربو می باشد. پمادی که با شیرۀ این گیاه تهیه شود در دفع خنازیر و سودا و دیگر بیماریهای جلدی توصیه شده است. گیاه مذکور در اکثر نقاط ایران و آسیای صغیر و اروپا می روید. غالیون. علف پنیر. علف ماست. علف شیر. خیشره. بقلهاللبن. عاقداللبن. یوغورت اوتی. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
یک نوع طعامی که از سیر و پنیر سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به سیر و پنیر شود
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ پَ)
حلوایی که از شکر و آرد گندم به شکل مکعب میسازند. (ناظم الاطباء). گونه ای نقل به شکل آب نباتهای درشت وتقریباً چهارگوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده باشد و در شب های عزاداری بصورت نذر و خیرات پخش میکنند. طرز تهیۀ نوعی از آن چنین است که شکر را جوشانند و خوب بقوام آورند بطوری که اگر چربی در آن بزنند بصورت نخ درازی کشیده شود مانند چاشنی پشمک (قدری هموارتر) که در زیردندان بچسبد، آن وقت سینی را چرب کنند و نیم گرم چاشنی در آن ریزند، و دو نفری بکشند تا سفید شود. سپس در سینی از آرد برنج ریزند و بصورت لوله درآورند و بهر اندازه که خواهند با قیچی قنادی چینند و با آرد برنج نیک مخلوط کنند. (فرهنگ فارسی معین) :
شکرپنیر کلامم کزو چکیده نبات
ز من نگیرد بقال هم به نرخ سماق.
ملا فوقی یزدی (از آنندراج).
، نوعی از پنیر لطیف و شیرین و خوش. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رِ نَ / نِ)
شیرۀ نیشکر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکر پنیر
تصویر شکر پنیر
حلوایی که از شکر و آرد گندم به شکل مکعب سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر پیکر
تصویر شیر پیکر
آنچه که نقش شیر بر آن مصور باشد (درفش علم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر پنجه
تصویر شیر پنجه
زورمند
فرهنگ لغت هوشیار
شیر گیرنده آنکه شیر را شکار کند و بگیرد، دلیر پر زور پر قوت نیرومند، مست
فرهنگ لغت هوشیار
((~. پَ))
گونه ای نقل به شکل آب نبات های درشت و تقریباً چهار گوش و مکعب شکل که با مواد معطر از قبیل زنجبیل و وانیل خوشبو و مطبوع شده و در شب های عزاداری به صورت نذر و خیرات پخش می کنند
فرهنگ فارسی معین
پنیر پوستی، پنیر خیکی
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب خط چوبی است به طول تقریبی یک متر که چهار تراش است و محاسبات
فرهنگ گویش مازندرانی
پدر شوهر
فرهنگ گویش مازندرانی